سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ناتوانترین مردم کسى است که نیروى به دست آوردن دوستان ندارد ، و ناتوانتر از او کسى بود که دوستى به دست آرد و او را ضایع گذارد . [نهج البلاغه]

انرژی ماورایی -ریکی

توجیه علمی ریکی
امروزه ، علم بشر به واسطة پیشرفتهای اخیرخود ، به درک بعضی ازابعاد شفابخشی(Healing) نائل آمده است. یکی از روشهای بسیار کهن شفابخشی با قدمت چندین هزارساله که از حدود صد سال پیش تاکنون در سراسر دنیا و به خصوص در
کشورهای پیشرفته ( درزمینة طب و تکنولوژی بشری) موردتوجه بسیار قرار گرفته ، سیستم انرژی بخشیِ ریکی می باشد .

در این مقاله و همینطور در مقالات بعدی به دیدگاههای علمی و تحقیقات بالینی معتبری که شفابخشی و به خصوص سیستم ریکی ( یک روش ساده ، جامع و درعین حال قدرتمند) را توجیه می نمایند ،خواهیم پرداخت .

در حال حاضر ، مهمترین دیدگاه برای فرمول بندی کردن نحوة عملکرد ریکی ، میدانهای الکترومغناطیسی حاصله از کلیة موجودات زنده است . پروفسور جیمز اوشمن(James Oschman Ph.D).در کتاب اخیر خود به نام “ مبانی علمی طب انرژی بخشی” Energy Medicine, The Scientific Basis") “(به این موضع شگفت انگیز اشارهمی کند . البته حضور و انتشار جریانهای الکتریکی در بدن انسان ، از مدتها پیش به یک حقیقت علمی تبدیل شده است . این جریانها که در مسیر سیستم عصبی حرکت می کنند ، یکی از راههای خود تنظیمی بدن برای رسیدن به تعادل و هماهنگی لازم محسوب می شوند . به عبارت دیگر پیامهای عصبی که از مغز منشاء می گیرند ، از طریق سیستم عصبی که با تمامی بافتهای بدن در ارتباط می باشد به کلیة اعضا و اندامها رسیده و موحب تنظیم فعالیتهای بدن می شوند .

از سوی دیگر الکتریسیتة قلب نیز توسط پلاسمای خون و از راه عروق و مویرگهای خونی که مجموعاً بیش از 50000 مایل ( هر مایل معادل 1609 متر) درازا دارند به سایر قسمتهای بدن منتشر می گردد . این راه ، دومین مسیر ( البته به صورت فرعی) برای جاری شدن جریانهای الکتریکی به حساب می آید . این جریانها نه تنها در داخل سلولها بلکه در اطراف همة سلولهای بدن انتشارمی یابند . از طرفی بسیاری از سلولها ، حاوی کریستالهایی به فرم مایع می باشند . این کریستالهای زنده ، در غشاهای سلولی ، غلاف های میلین اعصاب و بسیاری از نقاط دیگر به طور پراکنده یافت می شوند . تمامی کریستالها ، هنگامی که به نوعی تحت فشار قرارگیرند ، در پاسخ واکنشی تحت عنوان « تأثیرات پیزوالکتریک»از خود نشان خواهند داد . به همین ترتیب ، کریستالهای مایع درون سلولهای بدن انسان نیز به طور مداوم در حال تولید جریانهای الکتریکی همگرایی می باشند که همانند لیزر ، فرکانسهای حاصله از آنها در محدودة مشخصی قرار دارد . این ارتعاشات لیزر مانند قادرند علاوه بر حرکت در درون بدن ، به محیط اطراف نیز منتشر شوند . این واقعیت ،‌ تداعی کنندة تأثیرات بالقوه‌ شفا دهندة کوبش بر روی طبل است . هنگامی که فشارهای کوبشی حاصل از ضربان طبل به بافتهای بدن انسان می رسد،‌ جریانها و میدانهای الکتریکی آهنگین ( ریتمیک )‌ خاصی دربدن ایجاد می شود که بطور مستقیم درفعالیت بیولوژیک آن بافتها تأثیرمی گذارد .

دومین محیط از سیستم عصبی بدن انسان ،‌ غلاف عصبی (‌ پری نوریوم)‌ نام دارد که متشکل از یک لایه بافت همبندی و پوشانندة سیستم عصبی است . رابرت بکر( Robert o. Becker ) در مجموعه ای از مقالات به شرح این موضوع پرداخته است : "بیش از نیمی از سلولهای مغزی را سلولهای پری نوریال تشکیل می دهند . پری نوریوم که توسط امواج مغزی کنترل می شود با تأثیر بر جریانهای الکتریکی ، مستقیماً‌ در فرایند شفابخشی دخالت دارد . هرگاه یکی از قسمتهای بدن دچار آسیب می گردد ، سیستم پری نوریال در آن موضع خاص ، نوعی پتانسیل الکتریکی به وجود می آورد که اولاً بدن را نسبت به آسیب وارده آگاه می سازد و ثانیاً‌ سلولهای بازسازی کننده نظیر گلبولهای سفید خون ، فیبرو بلاستها و ماکروفاژها را به محل مورد نظر جذب می نماید و در نهایت همگام با ترمیم یافتن ضایعه ، پتانسیل الکتریکی موضع نیز تغییر می یابد . سیستم پری نوریال ، همچنین نسبت به میدانهای مغناطیسی بیرونی بسیار حساس و پاسخگو است ."

هنگامی که جریان الکتریکی از داخل یک جسم هادی الکتریسیته عبور می کند ، یک میدان مغناطیسی در اطراف آن جسم تشکیل می گردد . به همین نحو ،‌ جریانهای الکتریکی که در درون بدن انسان در حرکت می باشند نیز در داخل و اطراف بدن ، میدانهای مغناطیسی خاصی به نام ‌میدانهای بیومغناطیسی (Biomagnetic Fields)به وجود می آورند .

دکتر جان زیمرمن (Dr. John Zimmerman)در دانشکدة پزشکی دانشگاه کلرادو در شهرDenverایالات متحده. به منظور درک بهتر نحوة عملکرد بدن وتشخیص عمیقتر بیماریها ، با استفاده از دستگاهی به نام (Super Conducting Quantum Interference Device) SQUIDیادستگاه فوق هادی با تداخل کوانتومی ) اقدام به اندازه گیری دقیق میدانهای بیومغناطیسی بسیاری از اعضای بدن ، از جمله مغز و قلب نموده است .

قلب دارای میدان مغناطیسی پرقدرتی است که تا فاصلة 15 فوتی ( هر فوت معادل 48/30 سانتیمتر )‌ ادامه دارد . مغز و کلیة ارگانهای بدن نیز دارای میدانهای بیومغناطیسی مخصوص به خود هستند که آنها را احاطه نموده و با یکدیگردر تعامل می باشند . هرارگان ، فرکانس ویژة خود را دارد که بیانگر وضعیت سلامت آن است . اما در شرایط بیماری ، این فرکانس دچار تغییرمی شود . مجموعة تمامی میدانهای بیومغناطیسی بدن ، تشکیل یک میدان بیومغناطیسی تجمع یافتة بزرگ را می دهد که بدن انسان را احاطه می نماید و در واقع بسیار مشابه با همان پدیده ای است که هاله Aura) ) نامیده می شود . به این ترتیب ، میدان بیومغناطیسی مورد نظر می تواند یکی از اجزای مهم هاله قلمداد شود ، گر چه که ممکن است ابعاد دیگری نیز در این مقوله دخیل باشند .

میدانهای بیومغناطیسی انسان با میدانهای مشابه در اطراف او نظیر میدانهای بیومغناطیسی سایر انسانها در تعامل متقابل است . این اصل در علم فیزیک ،‌ القاء ( (Induction نامیده می شودوبه این معنی است که هر میدان مغناطیسی می تواند باعث القای تغییراتی در قدرت و نیز فرکانس جریانهای الکتریکی در جسم هادی مر بوط به میدان مغناطیسی مجاور خود (‌ در اینجا بدن انسان دیگر ) ‌گردد . به همین منوال . میدان بیومغناطیسی یک فرد هم قادر است از طریق فرایند القاء ،‌ تأثیراتی را بر روی میدان مغناطیسی فرد دیگرچه از نظرذهنی_روانی ( دگرگونی در احساس سلامت ، میزان احساس خوشایند او ...) و چه از لحاظ جسمی (کیفیت عملکرد ارگانها و بافتهای بدن وی) ، بگذارد .

آگاهی از این اصل . از یک سو تعریف مناسبی را از واژة مصطلح شخصیت مغناطیسیMagnetic Personality) ) خاص هر انسان ، برایمان ارائه می دهد و از سوی دیگر ، ‌نحوة‌ ایجاد تأثیرات درمانی مستقیم یک انسان بر روی انسان دیگر را به صورت علمی توجیه می کند .

تا به اینجا دریافتیم که از دیدگاه علمی ،‌ وجود یک انسان به محدودة پوست او ختم نمی شود بلکه به فضای اطراف او نیز گسترش می یابد . تا بحال همه ما هنگامی که حضور فرد دیگری را بدون دیدن او در نزدیکی خودمان احساس کرده ایم ،‌ بر این واقعیت صحه گذاشته ایم ، اما امروزه این مقوله به عنوان یک اصل علمی پذیرفته و ثابت شده است .

دستها نیز توسط میدان مغناطیسی مخصوص به خود احاطه می شوند . بررسی میدان مغناطیسی حاصل از دستان یکفرد شفاگر( Healer)در حین انجام درمان نشان می دهد که این میدان به وضوح قوی تر از میدان مغناطیسی دستان افراد معمولی است . در این بررسی از یک مغناطیس متر ساده ، شامل دو عدد سیم پیچ 80 هزار دور متصل به یک تقویت کننده استفاده شد و نتیجة حاصله ، گویای این واقعیت بود که دستانِ فردِ شفاگر دارای میدانی با قدرت 002/0 گاس (gauss ) بود که هزار بار قوی تر از هر میدان مغناطیسی دیگری است که از بدن انسان به بیرون امتداد می یابد . فرکانس این میدان نیز متغیر ( بین 3/0 تا 30 هرتز) و عمدتاً‌ در محدودة 8 ـ 7 هرتز در نوسان بود . انرژیِ شفادهندة‌ دستها حداقل تا حدودی توسط سیستم پری نوریال ایجاد می شود . این سیستم همان طور که قبلاً توضیح داده شد ، رشته های عصبی را پوشانیده و ‌در بدن به عنوان مسیری برای هدایت جریانهای الکتریکی تحت کنترل تالاموس مغز ، عمل می کند .

پاره ای از شواهد حاکی از این است که سایر فرمهای انرژی به غیر از نوع بیومغناطیسی‌ نظیر امواج مادون قرمز ،‌ مایکروویو و بعضی دیگر از پرتابهای فوتونی ‌نیز از دستها خارج شده ، تأثیرات درمانی خود را در سیستمهای بیولوژیک ( زیست شناختی )‌ بدن به دنبال دارد. این دستاورد با تئوری متافیزیکی(و کل نگر) رایج مبنی بر اینکه بیماری ابتدا در هالة انرژی یا میدان بیو مغناطیسی انسان ایجاد شده و سپس در جسم فیزیکی بروز می کند ، کاملاً هماهنگ و مطابق است .

هنگامی که شفاگر، دستان خود را به منظور درمان در مجاورت یک عضو غیر سالم قرار داده ،‌ شروع به شفابخشی می کند ، میدانِ مغناطیسیِ خارج شده از دستان او که به مراتب قویتر از میدانِ مغناطیسی حاصل از عضو بیمار می باشد ، با دربرداشتن فرکانسهای طبیعی و سلامت بخش مورد نیاز آن عضو، تأثیر درمانی خود را آغاز می کند و نهایتاً‌ با مکانیسمِ القایی ، فرکانسِ طبیعی را به عضو بیمار بازمی گرداند . این تنظیمِ فرکانس ، به نوبة خود بر جریانهای الکتریکی سلولها و سیستمِ عصبیِ عضوِ مربوطه و همینطور فعالیتِ بیولوژیک آن عضو تأثیر می گذارد و به این ترتیب ، درمان صورت می گیرد .

تحقیقات به عمل آمده نشان می دهد که فرکانسهای شفابخش برای بافتهای مختلف بدن عبارتند از : فرکانسِ معادلِ دو هرتز برای رشته های عصبی ، فرکانسِ معادلِ هفت هرتز برای استخوانها ، فرکانسِ معادلِ ده هرتز برای رباطها و فرکانسِ معادلِ پانزده هرتز برای مویرگها .

درهنگامیکه شفاگر به منظور یافتن نواحی نامتعادل و گرفتار در یک بیمار ، به اسکن نمودن بدن او می پردازد ، فرایند القای میدانهای بیومغناطیسی در جهت معکوس اتفاق می افتد . در این شرایط ، شفاگر کف یک یا دو دست خود را در فاصلة چند سانتیمتری بدنِ بیمار به آرامی حرکت می دهد و درهمین حال به احساسی که درکفِ دستِ او ایجاد می شود توجه می کند ( اسکن بیوسن )‌ . در این حین ، میدان بیومغناطیسی بیمار تغییراتی را در میدانِ کفِ دستِ شفاگر ایجاد می کند و این تغییرات توسط شفاگرحس می شود و به این ترتیب او قادر خواهد بود نواحی دچار عدم تعادل و تحت فشار را در میدان بیومغناطیسی بیمار تعیین نماید .

یکی از ویژگیهای منحصر به فرد رِیکی این است که برای انجام آن باید ابتدا توسط استاد، یک جلسة همسویی Attunement)) برای شفاگر برگزار گردد . همچنین برای انجام رِیکی نیازی به ذهنِ آگاهِ شفاگر نیست ، بلکه انرژیِ رِیکی خود به خود جریان می یابد و به هیچ عنوان از انرژی شخصی فردِ شفاگر استفاده نمی کند .

حال ببینیم فرایند همسویی و درمان در رِیکی چگونه صورت می پذیرد . همسویی می تواند ابعادی نهفته از درون هر یک از ما را که دارای درک بالاتری از کلیت وجود ، سلامت و شفای واقعی است ،‌ بیدار نماید . با توجه به اینکه آگاهی ، از فضایی ورای ذهن هوشیار ما منشاء‌ می گیرد ،‌ می توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که سرچشمة آگاهی در واقع همان منشاء اَبَر هوشیارِ درونِ وجود ماست . از سوی دیگر ، با دانستن اینکه رِیکی از انرژی فردِ شفاگر نمی کاهد ، به این نتیجه می رسیم که پدیدة همسویی در واقع انرژی متفاوتی را نسبت به آنچه برای فعالیتهای روزمره مان استفاده می کنیم ، فعال می سازد . همة ما انسانها پتانسیلهای نهفته ای داریم که در اکثریت افراد غیر فعال است و نیاز به بیدار شدن دارد .اَبَرهوشیاری می تواند عملکرد تالاموس و سیستم پری نوریال را به نحوی هدایت کند که انرژیِ رِیکی را ایجاد و آنرا از طریق دستانِ فردِ شفاگر به عضو مبتلا برساند . با بیانساده ترمی توان انرژی رِیکی را مجموعه ای ویژه از انرژی بیومغناطیسی و سایرانرژی هایی دانست که ذهن اَبَرهوشیار،‌ کیفیت آنها را دقیقاً متناسب با نیازِ عضوِ مبتلا که در زیرِ دستانِ شفاگر قرار دارد ، تعیین نموده و فرایند درمان را آغاز و تکمیل می نماید .

بنابراین می توان چنین تصور کرد که هر چه ابعاد عالی ترِ ذهنِ اَبَرهوشیار برای ایجاد مجموعه هایی قویتر و مؤثرتر از انرژی از لحاظ فرکانس و قدرت ، بیدار شود ، می توان در موارد بیماریهای سخت و پیچیده ، با سرعت بیشتری به درمان بیماری پرداخت . در این صورت شفابخشی ، شامل ترکیبی از عشق ، همدردی و محبت خواهد بود که عضو آسیب دیده را هر چه بیشتر برای ترک الگوهای قدیمی و بازگشت به سلامتی تشویق می کند . یک درمانِ شفابخشیِ مؤثر و قوی ، قابل تشبیه به تعمیرکارِ فوق العاده ماهری است که بر اساس تجربه و درک بیشتر خود ،‌ قادر به انجام تعمیراتی می باشد که از عهدة‌ سایر تعمیرکاران خارج بوده است . وقتی به تدریج آگاهی خود را افزایش داده و عمیقتر از پیش به شفابخشی خود می پردازیم ، پتانسیلی که در درونمان به عنوان یک شفاگر وجود داشته ،‌ هر چه بیشتر بیدار می شود تا جایی که ما را قادر می سازد با ابعادی متعالی تر از ذهن اَبَرهوشیارمان ارتباط برقرار نموده ، مهارتهای والاتری را کسب نماییم .

یکی از توانایی های بسیار جالب رِیکی همچون سایر روشهای انرژی بخشی ، درمان از راه دور است . همانگونه که پیشتر توضیح داده شد ، نحوة درمان از طریق دستها هنگامی که شفاگر در مجاورت فرد بیمار قرار گرفته باشد از طریق تأثیرات القایی میدانهای بیومغناطیسی آنها قابل درک است ، اما درمان از راه دور را درشرایطی که ممکن است شفاگر نه تنها کیلومترها از بیمار خود فاصله داشته باشد بلکه نسبت به هم در دو سوی مختلف کرة زمین باشند ، از نظر علمی چگونهمی توان توجیه کرد ؟‌

احتمالاً‌ درمان از راه دور بواسطة امواجِ اسکالر ( ٍScalar Waves : امواج الکتریکی با پایداری بالا که می توانند بدون نیاز به سیم برق و بدون تبعیت از معادلة ریاضی انتشار امواج با سرعتی معادل یک و نیم برابر سرعت نور در فضا حرکت کنند . کشف این امواج ، دستاوردی مهم و نوین در فیزیک مدرن بشمار می آید )صورت می گیرد . هنگامی که دو میدان مغناطیسی متمایز،‌ دارای فرکانسی کاملاً‌ مشابه بوده و دقیقاً از فاز خود خارج باشند ، نهایتاً یکدیگر را حذف می کنند ،‌ اما این حذف متقابل ، تأثیرات آن دو میدان را از بین نمی برد ، بلکه پتانسیل آنها همچنان موجود است و این پدیده منجر به ایجاد امواج اسکالرمی گردد که برخلاف امواج مغناطیسی (‌ که با الکترونها در ارتباطند )‌ با هستة اتمها د رتعامل قرار می گیرند . این امواج نه تنها توسط قفسهای الکتزیکی فارادی Faraday Cages [1] یا سایر موانع شناخته شده متوقف نمی شوند ، بلکه خود را بدون کوچکترین افت انرژی و با همان قدرت اولیه (صرفنظر از بعد مسافت) ، به هدف مورد نظر می رسانند . همچنین ثابت شده است که امواج مورد نظر،‌ با تأثیر بر روی بافتهای زندة بیولوژیک ، روند ترمیم و درمان را تسریعمی نمایند . بنابراین ممکن است همانطور که دکتر جیمز اوشمن معتقد است امواجِ اسکالر،‌ منشاء بنیادینِ درمان و ترمیم در بدن موجودات زنده باشند .

علیرغم اینکه تئوریهای حاضر ، تا حدودی توجیه کنندة مکانیسم درمان از طریق شفابخشی می باشند ،‌ هنوز یک جنبه از شفا بخشی و کار فراطبیعی (معنوی) به صورت رازی بزرگ باقی مانده است . تولید میدانهای بیومغناطیسی و امواجِ اسکالر ر وابسته به جسم فیزیکی انسان و یا دستگاههای فیزیکی است ، در حالیکه بسیاری از شفاگرهای روحی، برای دریافت و هدایت انرژی ، با موجوداتی متعالی تر، که فاقد هر گونه جسم فیزیکی می باشند ارتباطی مستقیم برقرار می کنند . از دیدگاه علمی نه تنها مکانیسم ایجاد انرژی توسط این موجودات ، بلکه حتی وجود آنها نیز، قابل توجیه نمی باشد . لذا هنوز برای درک عمیق تر شفابخشی و طبیعت آگاهی ، زمینه های تحقیقاتی گسترده ای در پیش روی علم نوین قرار دارد .

بافتهای زندة بدن که متشکل از ملکولها و اتم ها هستند ،‌ مستقیماً‌ در اتصال و تأثیرپذیری از تمامی نیروهای موجود در طبیعت می باشند . همگام با تکامل موجودات زند ه ، نیروهای مختلف ، اعم از نیروهای شناخته شده و نیروهای مرموز و ناشناخته برا ی عملکرد بدن با یکدیگر ترکیب شده اند و طبیعتاً‌ با مطالعه موجودات زنده و به ویژه انسان ،‌ فرصتی بسیار خوب برای درک عمیق ترین و مرموز ترین نیروهای کیهانی به ما عطا خواهد شد . این شانس برای ما وجود دارد که همگام با پیشرفت تحقیقات علم بشری در مورد شفاگری و عوالم روحی ،‌ کشفیات حیرت آوری به وقوع بپیوندد که با گسترش آگاهی ذهن ما انسانها ،‌ تحولی متعالی را برای ادامة حیات بر روی کرة زمین برایمان به ارمغان آورد .


منبع : http://reikitoall.blogfa.com/



مسعود ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 8:45 صبح

ریکی چیست؟
ریکی سیستم آموزشی انتقال انرژی حیاتی کیهانی ست. ریکی این انرژی حیاتی کیهانی و نیروی شفابخش از طریق دست منتقل می شود. و درک این مسئله بسیار مهم است که فرد ریکی نمی دهد واو نیست که انرژی می دهد ، بلکه او تنها به عنوان کانالی است که این انرژی را از کیهان دریافت و انتقال می دهد و او تنها کانالی برای عبور این انرژی ست.کلمه ریکی در ژاپن برای تعریف هر گونه روش شفابخشی به کمک انرژی حیاتی و یا نیروی حیاتی به کاربرده می شود. بخش اول (ری ) به معنای جهانی( کیهانی)، کائنات، ذات، و بخش دوم (کی) به معنای انرژی حیاتی می باشد ولی به طور کلی (ریکی) به معنی انرژی حیاتی کیهانی ست.سرچشمه ریکی این سیستم کهن انرژی بخشی در تبت واقع است که از آنجا به مصر ، یونان باستان ، روم، هند و در امتداد آن به شرق و چین و ژاپن گسترش یافته است. ریکی تنها در دسترس و معدودی از افراد مذهبی به صورت راز مخفی باقی مانده بوده ،این دانش و آگاهی کهن با گذشت زمان به فراموشی سپرده شد و در اواخر قرن گذشته (قرن19 ) دکتر میکائو اوسویی بار دیگر آن را کشف نمود. در هر یک از ما انرژی حیاتی ( ریکی ) جریان دارد ، بدون این انرژی ما نمی توانیم زندگی کنیم. هر نوع فرایندی در وجود ما ( همانند التیام زخم ها، رشد نمودن از طریق سلولها و ...) به کمک این انرژی حیاتی صورت می گیرد. این فرایند طبیعی به طور غیر ارادی و به نحوی نا آگاهانه از جانب ما صورت می پذیرد. کسی که بخواهد زندگی کند باید تنفس کند و کسی که بخواهد در راهش به جلو پیش برود، نیازمند به ای انرژی است.به کمک سیستم ریکی سطح انرژی حیاتی ما افزایش یافته و فعال و متعادل می شود، وفرصت مناسبی را جهت رشد معنوی فراهم می نماید. ریکی برتمامیت و یکپارچگی در تمام سطوح وجود انسان تاثیر می گذارد و حس خود درمانی را بر می انگیزاند و انسدادها را روان و برطرف می نماید. همچنین بر تعد یل نمودن اختلالات سطح علی نیز تاثیر گذار می باشد. ریکی می تواند هر انسانی را هدایت و حمایت نماید و او را به جلو پیش ببرد، به کمک ریکی ما به جریان زندگی وارد می شویم و این جریان ما را به جلو می راند.ریکی قابل استفاده برای همه افراد می باشد. کار متوالی باریکی چشمان مارا باز می نماید، و ما آگاهانه شروع به شناخت جهان می کنیم، آگاهانه بر روی خودمان کار می کنیم و نتیجتا در طول راه به جلو پیش می رویم. فهم و درک ما افزایش می یابد ، تماس با دنیای درونیمان به وجود می آید، و در نتیجه آگاهی و خردمندی بدست می آید. رشد و توسعه آگاهی و شفای روحی همیشه شفای جسم را در برداردو شفای جسم تواءم با این وضعیت می باشد. ما نبایستی راهی را که انتخاب نموده ایم کنار بگذاریم و از تجربیات و تکنیک های بدست آمده چشم بپوشیم زیرا ریکی ما را را هماهنگ با تکنیک هایی که باعث افزایش رشد جسمی ، روحی و معنوی می شود می نماید. امکانات ریکی نامحدود است. انرژی حیاتی جهانی هیچ چیز را مانع نمی داند و این انرژی می تواند مورد استفاده همه افراد قرار گیرد به همین دلیل ریکی متفاوت از دیگر روشهای شفابخشی بسیار ساده است و همین بسیار ساده بودن ریکی باعث متمایز شدن آن از دیگر روشهای شفابخشی شده است. ریکی را می توان با هر یک از روشهای درمان بیماریهای روحی و روانی ترکیب نمود و به جز این ریکی را می توان با هر نوع مکتب دینی نیز در آمیخت.
اثر ریکی بر سطح علی
ریکی روش قدرتمندی است که بر سطح علی تاثیر می گذارد.برخلاف روشهای سنتی و غیر سنتی بسیاری که تنها عوارض بیماری را درمان می نمایند، ریکی از همان لحظه شروع درمان به کار کردن بر روی سطح علی و بدنهای ظریف می پردازد. پس از اینکه علت به وجود آمدن بیماری در سطح علی برطرف نمود، قفلهای انرژی در سطح فیزیکی را هم باز می نمایند. بدین ترتیب جهانی بودن ریکی در آن واحد نه تنها شفا و بهبودی را سبب می شود بلکه باعث وحدانیت و اتصال انسان با خرد برتر ( خداوند) می شود. اصل تاثیر دریافت ریکی و حداقل دوره درمان با ریکی نباید کمتر از 4 جلسه کامل باشد ، زیرا انرژی حیاتی جهانی به درمان در 4 سطح یا لایه و همینطور سه بدن ظریف ازبدن ذهنی تا بدن اتری و بدن فیزیکی می پردازدو تنها این من برتر است که نیازمند به شفا نیست زیرا من برتر در تماس نزدیک با خرد برتر ( خداوند) است.
مرحله ریکی یک :
برای گذراندن ریکی یک هیچ گزینشی وجود ندارد و هر انسانی که تمایل داشته باشد می تواند ریکی یک را همسو شود. در فرایند همسویی در ریکی یک شاگرد قدم به سیستم ریکی می گذارد. استاد ریکی او را به انرژی حیاتی کیهانی متصل و کانال ریکی او را باز می نماید. و از این لحظه او کانالی برای انتقال این انرژی از طریق خود و دستانش می باشد و تا آخر عمر هم این توانایی و قابلیت را حفظ می کند. همسویی باعث افزایش ارتعاش سیستم انرژی فرد می شود. به غیر از این شاگرد تمام آگاهی های لازم را نیز برای استفاده از ریکی بدست می آورد. ریکی یک به شاگرد این امکان را می دهد که بر روی بدن فیزیکی اش کار کند. این خود درمانی روزانه و مستمر موجب برطرف شدن سموم بدن و رشد فرد در راه خودشناسی می شود. ریکی انرژی و وحدت را به آن نواحی از بدن که در مدت زمان بسیاری دچار کمبود این انرژی شفابخش بوده باز می گرداند. ازلحظه همسویی ریکی یک فرد در جریان آگاهی از زندگی خویش قرار می گیرد. در نهایت استفاده و بکارگیری سیستم شناخته شده ریکی به فرد فرصت استفاده از قدرت بالقوه اش را می دهد و ریکی با تمام ابعاد زندگی اش در می آمیزد. همسویی ریکی یک به فرد این قابلیت و توانایی را می دهد که به طور مستقیم و از نزدیک و از طریق دستان خویش این انرژی جهانی را به افراد دیگر ، حیوانات و هر موجود زنده دیگری انتقال دهد. شاگرد همسوی ریکی یک تشعشع گرمی را از تمامی کف دستانش در هنگام ریکی دادن احساس می نماید.

مرحله ریکی دو:
در مرحله 2 ریکی شاگرد قبلا همسویی ریکی یک را گرفته و مدتی در آن مرحله به طور جدی و مستمر کار کرده است. به جز این باید این آگاهی را داشته باشد که پس از دریافت همسویی ریکی دو او موظف است که مسئولیت فرستادن ریکی را برای هر هدف و مقصدی بپذیرد و خودش را با جریان ریکی همسو نماید. در هنگام همسویی ریکی دو ، شاگرد سه سمبل برای فرستادن ریکی از راه دور یاد می گیرد. این سمبلها بر شدت انرژی ریکی برای فرستادن آن به راه دور از طریق چاکراها می افزایند. همسویی باعث جهش بزرگی در میزان انرژی می شود. و حس افزایش نیرو را ایجاد می کند. در مرحله دو ریکی فرد این توانایی را بدست می آورد که برای هر زمان و مکانی ریکی ارسال نماید.
مرحله ریکی سه
مرحله ریکی چهار
فرایند پاکسازی

نوشته:لیزا کاشلینسکایا    ترجمه : فریبا صفرپور
منبع : مشکل گشا ها


مسعود ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 8:44 صبح

اصول ریکی

جملاتی که فکر کردن به آنها و تکرارشان، در کنار ریکی زندگی شما را دگرگون می کنند:
 
    اصول ریکی پایه و قلب ریکی هستند. حتی اگر فقط می خواهید از من انرژی بگیرید، باید تعهد کنید در مدت دریافت انرژی هر روز صبح و عصر برای لحظاتی آرام بگیرید و اصول ریکی را هم به زبانم بیاورید و هم در قلب خود بگویید. کسانی که همسو می شوند هم باید این کار را همیشه انجام دهند. نگرانی، خشم، بی ادبی و امثال آن انرژی شما را هدر می دهد و اتصال به منبع انرژی را دشوار می کند. باور کنید که یک منبع انرژی بینهایت وجود دارد! باور کنید که خدا هست، به اسلام (یا دین دیگری که دارید) ایمان بیارید و دیگه نیازی به نگرانی و خشمی که انرژیش صرف کاری نمی شه ندارید. اون موقع خود به خود صادقانه کار خواهید کرد. شفای شما و پیشرفت شما در این باورهاست و ریکی یک کمک بزرگه.
 
    تاریخچه: این اصول رو امپراتور Meiji بنیان گذشته و جزئی از سنت بودیسم به شمار می ره که اوسویی هم اون رو جزء ریکی قرار داده. پایان تاریخچه!

 
 فقط برای امروز؟
 
خوب ما فقط همین امروزو داریم دیگه! همین ساعت رو، همین لحظه رو! اگر بتونیم اصول رو برای این لحظه رعایت کنیم، یک ساعت هم می تونیم. یک روز هم می تونیم. اگه فردا هم زنده بودیم، فردا دیگه اون موقع امروز شده پس از الان نگرانش نباشید! نمی گم برای آینده برنامه ریزی نکنید، ولی نگذارید اون برنامه ریزی و انتظارات مشخص و ثابتتون باعث بشه شما نتونید یه چیز بهتر رو بپذیریدا! راستی همیشه آماده این باشید که اون چیز بهتره یه لباسی تنش کنه که اول نشناسینش پس اگه دیدین یه چیزی پیش اومد که اون چیز خوبه که می خواستین نبود، یه احتمال بدین که یه چیز بهتر با یه لباس مبدل جلوتون وایساده باشه و به استقبالش برین.
 
    "فقط برای امروز" قدرتیه که شکست ناپذیرتون می کنه! (سیگار رو با هر عادتی جایگزین کنید) می تونی 5 دقیقه سیگار نکشی؟ چه عالی! شاید برای یه 5 دقیقه دیگه هم بتونی؟ آفرین! حالا اگه به هر دلیل بعد از چند تا 5 دقیقه سیگار کشیدی، به همه 5 دقیقه هایی فکر کن که تونستی سیگار نکشی و به خودت آفرین بگو! حالا آماده ای که بری واسه 5 دقیقه بعدی! از فدرت "فقط امروز" استفاده کن! فقط امروز صبح و عصر اصول ریکی رو با خودت تکرار کن
!
خشمگین مباش؟
   
یادت باشه این حالت ایده آل قضیه است! وقتی عصبانی شدی، قبل هر چیز یک لحظه صبر کن و اگه دوست داری با عشق عصبانیتت رو حس کن و خوشحال باش از اینکه عصبانی هستی و با همه وجودت حسش کن! ضربان قلبت، رنگ پوستت، .... حالا از خودت بپرس عزیزم از چی ترسیدی؟ چه انتظاری داشتی که نشد و باعث شد عصبانی بشی؟ چه تغییری تو انتظاراتت لازمه تا کمتر عصبانی بشی؟
 
    این قدرت رو کسب کن که عصبانیتت رو عقب بندازی! مثل یه بازی! مثلا الان هوس کردی حسابی عصبانی بشی، اما یه دفعه می گی باشه واسه فردا! یا یه ساعت دیگه! مثلا پیش خودت می گی الان دلم می خواد خیلی از دست این یارو عصبانی بشم ولی واسه بازی یا واسه اینکه قدرتم رو به خودم نشون بدم، می اندازمش عقب، فردا این موقع از دستش عصبانی می شم! حتی اگه سخته 10 دقیقه دیگه... اما اونقدر فرصت برای خودتون در نظر بگیرید که یه لحظه خودتون رو جای اون فرد، دستگاه، حییوون،.. بگذارید و ببینید که به نظر شما قصد اون از کاری که کرده چی بوده؟ می تونی از چشم اون به قضیه نگاه کنی؟ واقعا فکر می کنی ماشین جلویی توی ترافیک امروز فقط برای این از خونه بیرون اومده بود که کاری کنه تو یه بار دیگه هم پشت چراغ قرمز بمونی؟ آدمایی که جلوی شما تو صف وایسادن هم اونقدر بی کار بودن که اومدن...
 
    اما با دقت به کانجی (حروف ژاپنی) این عبارت ممکنه به جای فعل لازم، فعل متعدی (اگه ادبیات رو فراموش کردید، متعدی از اونایی بود که مفعول هم می خواستن) بوده باشه! یعنی منظور این بوده باشه که دیگران رو عصبانی نکن! پس سعی نکنید دیگران رو هم عصبانی کنید یا بهتر بگم سعی کنید دیگران رو هم عصبانی نکنید!
 
    بله عصبانیت می تونه لازم و حتی خوب باشه! می تونه انرژی به شما بده که جون کسی رو نجات بدید، می تونه به شما انرژی بده که فردی رو که داره حیوونی رو آزار می ده یا زمینمون رو آلوده می کنه کنار بزنین، می تونید خیلی کارهای خوب بکنید ولی خودتون تشخیص می دید که کی عصبانیت به شما انرژی مفید می ده و کی داره برعکس انرژیتون رو هدر می ده، نه؟ بودا می گه عصبانی شدن از کسی برای تنبیه اون مثل اینه که یه تیکه زغال داغ رو با دستتون بردارید با این هدف که به اون پرتش کنید، حداقلش اینه که دست خودتون بیشتر می سوزه!

نگرا ن مباش؟
   
اینم یک حالت ایده آله نه یک وظیفه به این معنی که اگه نگران شدی واسه یه لحظه، گناه کردی! بیشتر مطالب بالا اینجا هم کاربرد داره.
 
    وقتی نگران شدی، سریع سریع سریع یه لحظه فکر کن ببین نگران چی هستی... اگه خیلی کلی بود ریز ریزش کن و به تک تک اجزا فکر کن.. کاری می تونی بکنی که نگرانی ات کمتر بشه یا رفع بشه؟ اگه می شه بدو انجام بده، اگرم نمی شه که نگرانی فایده نداره!
 
    نگرانی یعنی تمرکز بر جنبه های منفی قضیه مگه نه؟ پس نمی ذاره رو مثبتها متمرکز بشی، نمی ذاره بهترین راهها رو ببینی و شما رو از لحظه حال جدا می کنه. یه ضرب المثل سوئدی هست که می گه: "نگرانی به یک نقطه کوچیک یه سایه بزرگ می ده!"
 
    اگرچه در اینجا کسی نگفته که این فعل هم می تونسته متعدی باشه، بد نیست که سعی کنیم کسی رو نگران نکنیم، بذاریم اوانایی که دوسمون دارن بدونن کجاییم، چی کار می کنیم و چه احساسی داریم.

شکرگزار باش؟
   
سپاسگزاری شامل احترام، افتخار، پذیرش، حق شناسی، ستایش و همون تشکر ساده خودمونه و می تونه به احساس مسوولیت یا احساس نیاز به شادی و جشن هم تبدیل بشه. این سپاس و احساس مسؤولیت شامل خدا، پدر و مادر، استادها، پیامبران، امامان و اولیاء الهی، زمین، خورشید، غذا، نان، اقیانوسها و رودخانه ها و موجودات زنده شان، منابع طبیعی، تنوع زیستی، جنگلها، اون کرم خاکی که خاک رو سلامت نگه می داره، اون درخته که به شما اکسیژن و انرژی می ده، اون هوایی که تنفسش می کنی... هم می شه! می دونید این یعنی چی؟ یعنی بدونی که چه کوچیکی... هر چه داری حاصل فرد یا چیز دیگه ایه و چه بزرگی! که مسؤول نگهداری از این کره زمین و محیط زیستتی!
 
    اگه برات سخت بود، سعی کن به 5 تا خصوصیت خوب همسرت، پدرت، مادرت، دخترت، پسرت، دوستت... فکر کنی. به 3 تا کار که برات کردن. به 2 تا موقعیت فکر کن که یه دفعه فرشته ها برات معجزه کردن.. خیلی خوش شانسی آوردی... اتفاقایی که افتادن تا تو رو به جایی بکشن یا درسی بهت بدن... برا همشون سپاسگزار باش.
 
    شکرگزاری فقط برای اون چیزایی که اسمشونو تو ستون خوبها نوشتی نیست، اون چیزایی که بد می دونیشون هم بهترینهان برای تو. اون بیماریهای سخت، اون رابطه هایی که قطع شد، مردن اون فرد، از دست دادن اون کار، همه به تو فرصت رشد داده و موقعیتهای بهتر و بیشتر. وقتی یه در رو به روت بستن، شاید لازم باشه پاشی اطراف رو نگاه کنی ببینی چه دری رو برات باز کردن! البته انتخاب با خودته می تونی هم همونجا بشینی.. "چه کسی پنیر منو جا به حا کرده" رو بخونید حتماً؛ همینطور کتاب "آخرین راز شاد زیستن" نوشته اندرو متیوس رو.
 
    گریه می کردم که چرا کفش ندارم... تا وقتی که دیدم یه نفر پا نداشت و مشغول کارش بود...

سخت کوش باش؟
 
   با صدافت کار کن، در کارت صداقت داشته باش... یاد ویلٌ للمطففین افتادی؟ خوب فقط هم اون نیست، تو هر کاری که می کنی بهترین باش. صادقانه و عاشقانه کار کن. اگه بهترین ظرف شوی رستوران باشی، مطمئن باش اگه بخوای موقعیتهای پیشرفتت سریع برات فراهم می شه اما اگه بگی موقعی خوب کار می کنم که کارم مدیریت رستوران باشه، خوب شاید همون کار ظرف شستن رو هم از دست بدی. ببین بیا یه کاری کن یا بیخیال کاری که داری بشو و برو دنبال کاری که می دونی دوسش داری و از پسش بر می یای یا اون کاری که داری رو با عشق و صداقت انجام بده (این شامل خانه دارها هم می شه ها!) پس منظور ریکی این بود؟ نه فقط این، اگه اومدی سراغ ریکی سخت روی خودت کار کن، به خودت انرژی بده هر روز، این اصول ریکی رو هر روز تکرار کن! سخت کار کن یعنی بهترینی باش که می تونی! تو یاد گرفتن، تو کار کردن، تو پیشرفت کردن بهترینی باش که می تونی. تقلب نکن! سر کسی کلاه نذار، نه سر مدیرت و نه مشتریهات و نه سر خودت.
 
    مارتین لوتر کینگ می گه: اگه به کسی گفتند که رفتگر خیابون باشه، باید طوری خیابونها رو جارو کنه که میکلانژلو نقاشی می کرد یا بتهون آهنگ می ساخت یا شکسپیر شعر می گفت. باید اونقدر خوب حارو بزنه که میزبانان آسمان و زمین توقف کنند تا بگویند اینجا رفتگر بزرگی زندگی می کرد که کار خود را به خوبی انجام می داد
.
با همه موجودات مهربان باش؟
   
یعنی با همه مهربون باشیم؟ وقتی دکتر اوسویی این رو می گفت، منظورش فقط آدمها نبود! با همه مهربان باش: انسانها، حیوانات، فرشته ها، درختها، سنگها، ابرها،... نگفت با بعضی از موجودات، مثلا زردپوستها، سفیدپوستها، بنفش پوستها یا سنگهای سبز، گفت همه موجودات و این شامل خودت هم می شه!
 
    Og Mandino می گه از امروز با هرکی رو به رو شدی فرض کن قراره امشب نیمه شب بمیره، همه مهربانی و توجه و درکتون رو در اختیارشون بگذار و این کار را بدون هیچگونه چشمداشتی انجام بده. اونوقت زندگی شما دیگه هیچ وقت این شکل نخواهد بود!

منبع: همسفر





مسعود ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 8:44 صبح

  پیشینه ریکی
                                                       
اگر خواهان شفای جسم هستید باید نخست ذهن را شفا بخشید. 
همواره در طول تاریخ، شیوه های معینی برای انتقال انرژی جهانی وجود داشته است. در هزاران سال پیش تبتی ها درک عمیقی از این شیوه ها داشتند و از این علم برای شفای بدن و هماهنگی و هدایت روحشان استفاده می کردند؛ بعدها این علم در هند، ژاپن، مصر، یونان و روم گسترش یافت.
البته این روش ها فقط در دسترس تعداد کمی از علمای روحانی و راهبران معنوی قرار می گرفت. آن ها هم دانسته هایشان را به شاگردان خود منتقل می کردند.
بشر پس از پژوهشهای فراوان، با شکلهای متفاوتی از این علم درونی رو به رو شد. اما تعبیر درستی ازآن نداشت تا این که در اواخر قرن نوزدهم دکتر میکائو اوسویی با مطالعه «سوتراهای بودایی» به زبان سانسکریت به این راز دست یافت. بدین ترتیب که روزی یکی از شاگردان اوسویی از او پرسید: « آیا به کتاب مقدس اعتقاد دارید؟» او جواب داد: « بله اعتقاد دارم» شاگرد گفت: « پس معجزه عیسی مسیح را تکرار کنید زیرا خود عیسی مسیح می گوید: همه شما نیز مانند من قادر به شفا خواهید بود.» از آنجا که دکتر اوسویی قادر به این کار نبود فورا از شغلش که مدیریت یک مدرسه پسرانه مسیحی در توکیو بود استعفا کرد و تصمیم گرفت به کشورهای مسیحی غربی سفر کند و معجزات عیسی مسیح را فرا گیرد و اثبات عینی اعتقادات خود را ارائه دهد.
ولی پس از تحقیق عمیق در این رابطه بر او مسلم شد که قادر به یادگیری این معجزات نیست. از این رو به تحقیق آثار مذاهب بزرگ مشغول شد و فهمید بودا و پیروانش درمانهایی را از قدیم انجام می دهند. پس از هفت سال از امریکا به کیوتو برگشت تا در زمینه «سوتراهای بودایی» مطالعه کند. او به معابد و صومعه های زیادی رفت و با راهبان زیادی در رابطه با درمان صحبت کرد همه آنها این درمانها را قبول داشتند ولی اعتقاد بر این بود که در باب درمان، سکوت شده و از این علم فقط در سلامت روح استفاده می شود.
اوسویی سال های زیادی را به دعوت راهب بزرگ در صومعه او زندگی کرد و شروع به مطالعه آثار به زبان ژاپنی کرد و سپس برای اینکه بتواند آثار را به زبان اصلی (چینی) مطالعه کند زبان چینی را فرا گرفت و شروع به خواندن سوتراهای بودایی نمود. ولی به هیچ چیز دست نیافت. چون این علم از هند آغاز شده بود، شروع به آموختن زبان سانسکریت کرد و در این زبان به مقام استادی رسید و در این زمان آن چیزی را که می خواست یافت. حال رموز درمان متعلق به او بود ولی نمی دانست چگونه از آنها استفاده کند از این رو تصمیم گرفت برای سه هفته به کوهی که در چند مایلی کیوتو بود برود و از راهب بزرگ خواست اگر تا بعد از 21 روز بازنگشت روز بیست و دوم راهبان را برای جمع آوری استخوانهایش به کوه بفرستد.
او در کوه شروع به مراقبه کرد و روزه 21 روزه خود را که فقط باید آب می نوشید آغاز کرد و برای اینکه روزها را دنبال کند 21 سنگ در کنار خود گذاشت و با رسیدن هر شب یک سنگ را از خود دور می کرد تا اینکه فقط یک سنگ باقی ماند. در آخرین روز در تاریکی برای دیدن طلوع خورشید نشست و چشم به آسمان دوخت آنگاه از دور نور غریبی را در آسمان دید. نور، روشن و روشن تر می شد و به سرعت به سوی او می آمد، اول از فکر اصابت نور با خودش به فکر گریختن افتاد ولی بعد بی حرکت ایستاد و تصمیم گرفت این تجربه را امتحان کند. نور، با سرعت با پیشانی او اصابت کرد و او بیهوش شد ولی متوجه رنگهای زیبایی به رنگهای رنگین کمان، نور سفیدی که همواره آنها را دنبال می کرد شد و سپس حبابهایی را دید که در میان آنها نمادهای ریکی بودند و هر کدام که درمقابل دیدگانش قرار می گرفتند دستورالعمل استفاده از آنها داده می شد و از این طریق دکتر اوسویی معنای نمادها و طریقه استفاده از آنها را آموخت.
حال می دانست آنچه که به دنبالش بوده،‌«انرژی حیاتی کیهانی»‌است و آن را « ریکی » نامید و بدین ترتیب سیستم اوسویی برای درمان طبیعی شکل گرفت.
او هنگام پایین آمدن از کوه پایش به سنگی برخورد کرد و آسیب دید، اما با استفاده از نماد لازم پایش را در دست گرفت و بعد از دقایقی تمام ناراحتی او رفع شد. در پایین کوه در رستوران کوچکی تقاضای صبحانه کرد. در مدت توقف در رستوران کوچک متوجه دختر صاحب رستوران شد که از درد دندان می نالید، دستش را روی صورت دختر گذاشت و درد او را هم آرام کرد. این اولین تجربه های درمانگری ریکی برای دکتر اوسویی بود. او بعدها به محلات فقیرنشین رفت و به معالجه دردمندان و بیماران پرداخت و تعدادی از آن جوانان فقیر را به صومعه نزد راهبان فرستاد تا مهارتهایی را بیاموزند و روزی خود را به دست آورند.
پس از سالها در کنار خود چهره های آشنایی دید و پس از پرس و جو فهمید آنها جوانانی هستند که به صومعه فرستاده ولی آنها معتقد بودند که به دست آوردن روزی از طریق کار بسیار دشوارتر از گدایی است و همین باعث شد که دکتر اوسویی متوجه شود که جسم فیزیکی فقیران را درمان کرده اما به سلامت روحی آنها توجهی نکرده است و درست در همین زمان 5 اصل روحی ریکی را چنین عنوان کرد:
فقط برای امروز خشمگین مباش
فقط برای امروز نگرا ن مباش
فقط برای امروز ، شکرگزار باش
فقط برای امروز سخت کوش باش
فقط برای امروز با همه ی موجودات مهربان باش

و سپس تصمیم گرفت بعد از این هرگز به کسی که قدر شناس نیست ریکی ندهد.
سپس سفرهای خود را در سراسر ژاپن آغاز کرد و ریکی را به دیگران آموخت و دانشجویان زیادی پیدا کرد

                                                 
اواسط سال 1920 میلادی، دکتر «‌چی جیرو هایاشی» 47 ساله تحت تعلیم دکتر اوسویی به مقام استادی رسید و بعد از وفات دکتر اوسویی به آموزش و درمان در کلینیک خود در توکیو پرداخت.
                                                   
اما بعدها ، خانم هاوایو تاکاتا جانشین دکتر هایاشی شد . سال 1900 ، او جزیره هاوایی از پدر  و مادری ژاپنی ، که تبعه آمریکا بودند . به دنیا آمد . پس از آنکه با دو بچه‌ی کوچک بیوه شد ، نیروی جسمی و روحی او کاملا تحلیل رفت . در سال 1935 ، زندگی او را به سوی ریکی سوق داد . در آن زمان ، از چند بیماری جدی رنج می برد ، تا اینکه ندایی درون او را به ژاپن هدایت کرد ، تا شفایش را در آنجا جستجو کند .
با ورود به ژاپن ، در شرف جراحی بود ، که همان صدا دوباره ندا داد ، نیازی به جراحی نیست . او از پزشک خود درباره ی دیگر شیوه های درمان سئوال کرد و آن پزشک ، کلینیک ریکی دکتر هایاشی را به او توصیه کرد . هنگامی که هاوایو به آنجا رفت ، روزانه دو درمانگر به او انرژی می دادند . پس از چند ماه ، سلامتش را کاملا بازیافت .
پس از بهبود ،هاوایو شاگرد دکتر هایاشی شد . سپس در 1938 ، با دخترانش به هاوایی بازگشت . حالا او دیگر یک معلم بود . در 1941 ، پس از مرگ دکتر هایاشی ، هاوایو جانشین وی شد . در آنجا سالها به زندگی و درمان پرداخت . در هفتاد سالگی ، خود شروع به تعلیم معلمین ریکی کرد . در 11 دسامبر 1980 ، هاوایو با پرورش 22 معلم ریکی در آمریکا و کانادا ، جهان را ترک گفت.
مدت کوتاهی پس از مرگ هاوایو تاکاتا ، چند تن از معلمان ریکی جامعه آمریکایی ریکی را در آگوست 1980 ، جهت سازماندهی و هماهنگی در انتقال دانش ریکی ، بنیان گذاردند .
امروزه ، ریکی توسط دو سازمان عرضه می شود ، که موفقیت چشمگیری بدست آورده اند و هر دو در آمریکا پایه گذاری شده اند . یکی از آنها (( جامعه بین اللملی ریکی در آمریکاست )) ( A.I.R.A ) که هم اکنون  T.R.T.A ) ) خوانده می شود و دیگری (( پیمان ریکی )) است .
پیمان ریکی در 1981 ، توسط فیلیس لی فیوروموتو ، نوه‌ی هاوایو تاکاتا و گروهی متشکل از بیست و یک معلم ریکی ، در شکل یک (( بنیاد آزاد )) بنیان گذاری شده است.  (( پیمان آزاد )) از 1981 ، در آمریکا بعنوان موسسه ای غیر انتفاعی ، به ریاست فیوروموتو اداره میشود . از آغاز سال 1987 ، حدود صد معلم ریکی ، که برخی از آنها در اورپا زندگی می کنند ، به عضویت این پیمان در آمده اند . غالب استادانی که هاوایو تاکاتا آنها را تعلیم داده ، متعلق به این سازمان اند . پیمان ریکی برخوردی معنوی با گسترش ریکی دارد و حافظ تعالیم سنتی است . این پیمان معتقد است که حقیقت ، خود راه خود را در قلب آنانی می یابد ، که بر آن گشوده اند و آماده دریافت آن هستند . از این رو ، آنها به ندرت تبلیغ می کنند .
جامعه بین المللی ریکی در آمریکا( A.I.R.A )  توسط دکتر باربارا وبرری در 1982 تاسیس شد . دکتر ری نیز از دست پروردگان هاوایو تاکاتا است . او که ریاست این جامعه را بر عهده دارد ، این دانش را تا حد استادی به دیگران منتقل می کند . ( A.I.R.A )  توجه زیادی به جنبه های علمی ریکی کرده است و به سبب تلاشهایی در جهت سازماندهی مطلوب تبلیغات ، در حد وسیعی شناخته شده است . این موسس مرکز اسناد ریکی تاسیس نموده و به تشکیل نشستها ، کنفرانسها و اجرای نمایشهایی می پردازد و در برنامه‌های اجتماعی فعال است . این جامعه معلمین ریکی را نیز تعلیم میدهد .
منبع  : اشراق – ریکی  و  آموزش جادوگری



مسعود ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 8:43 صبح

هاله

میدان ظریف اطراف انسان که مثل یک تخم مرغ انسان را در بر گرفته هاله نام دارد.این انرژی حیاتی تجلی چند بعدی انرژی درخشان کیهانی است که کالبد فیزیکی را در بر گرفته و در آن نفوذ میکند وبه آن حیات ومعنا میبخشد

هاله در بر گیرنده آگاهی وتصویر کامل زندگی ماست. همه افکار واحساسات وآگاهی ما از آن منشا میگیرد. هاله شامل تمام تجربیات زندگی ما از لحظه تولد تا لحظه مرگ است و همچنین شامل همه خاطرات گذشته زندگی ما است که از طریق سرنوشت (کارما)پیشاپیش معین شده است.

سئوال:نظر شما در مورد کارما چیست

هاله کالبد زنده وچند بعدی آگاهی ما است که افکار واحساسات واقعی را نشان میدهدزیرا همواره به واقعیت درون ما پاسخ میدهد.در واقع وضعیت کالبد های نامرئی-لایه های هاله ای وچاکراها میتواند به واسطه تجربیات ما ونحوه پاسخ ما به آنها هر روز با روز پیش متفاوت باشد.

با مشاهده رنگهای هاله میتوانیم اطلاعات مهمی در باره سلامت جسمی و عاطفی وروحی فرد کسب کنیم . رنگها باز تاب سلامت کلی هاله هستند. یک هاله سالم دارای رنگهای شفاف ودرخشان است.رنگهای کدر در هاله نشانه مشکل یا بیماری هستند محل وشدت گرفتگی و عدم کارایی انرژی میتواند شدت ومرحله بیماری را نشان دهد

 

رنگها همچنان بازتاب وضعیت ذهنی وعاطفی ما هستند.مثلا رنگ غالب زرد در هاله نشان دهنده تمایل به زندگی –تجربه-وتفکر است.همچنین هاله دارای هفت لایه مجزای انرژی است که به نحو بنیادی با آنچه سیستم چاکرا مینامیم ودر طول نخاع قرار گرفته است در ارتباط است

 هفت سطح هاله

لایه اتری: (لایه اول

کالبد اتری حالتی بین ماده وانرژی است. از خطوط ظریف انرژی تشکیل شده است .که مانند یک شبکه درخشان از پرتوهای سفید وآبی است. ساختار شبکه مانند آن در حرکت مداوم است. این لایه حدود 5/ الی 6 ساتیمتر از بدن وسعت دارد . رنگ لایه اول از آبی روشن تا آبی تیره متغیر است. ساختار این لایه با کالبد فیزیکی یکسان بوده وتمام جزییات وآناتومی بدن را در بر میگیرد

 
 لایه عاطفی(لایه دوم

لایه احساسات ساختار آن سیال تر از لایه اتری است وبا کالبد فیزیکی یکسان نیست. این لایه بصورت ابرهای رنگین از جنسی ظریف با حرکت سیال ومداوم دیده میشودکه نشاندهنده طیف کامل عواطف ماست.فاصله این لایه از کالبد فیزیکی 5/2الی 5/7سانیمتر است.

 لایه ذهنی (لایه سوم

جنسی ظریفتر از کالبد عاطفی دارد. این لایه به صورت نوری به رنگ زرد روشن که اطراف سر وشانه میتابد واطراف کل بدن وسعت پیدا میکند,دیده میشود. حاشیه این لایه 5/7تا 20سانتیمتر از کالبد فیزیکی فاصله دارد…..شکلهای افکار در این لایه قابل مشاهده اند.

لایه اثیری(لایه چهارم)کالبد اثیری فاقد شکل ثابت است.واز ابرهایی از رنگ تشکیل شده است. وسعت آن تا فاصله ای حدود 15الی 30ساتیمتر از کالبد فیزیکی است.این کالبد ما را با بعدهای بالاتری از واقعیت ارتباط میدهند.لایه کلیشه ای اتری (لایه پنجم)این لایه حاوی طرح کلیشهای تمام اشکال موجود در سطح فیزیکی است . این لایه الگوی کاملی برای لایه اتری است. وسعت ان تا فاصله 45الی 60 ساتیمتر از کالبد فیزیکی است. لایه آسمانی(لایه ششم)سطح ششم کالبد آسمانی نام دارد. وسعت آن حدود 60الی 105 ساتیمتر از کالبد فیزیکی است.دز این سطح است که ما وجد و شعف معنوی را تجربه میکنیم. از طریق کالبد آسمانی است که ما عشق بدون قید و شرط را میاموزیم. کالبد آسمانی بصورت نوری دیده میشود که از رنگهای روشن وملایم تشکیل شده است و درخشش و زیبایی دارد. این نور درخشش طلایی- نقره ای وکیفیت رنگ به رنگ شونده دارد.لایه کلیشه ای کتری کالبد علی(لایه هفتم)

وسعت آن حدود 75الی 105 ساتیمتر از کالبد فیزیکی است. در بر گیرنده تمام کالبدهای هاله همراه با کالبد فیزیکی است. کالبد کتری از رشته های ظریف نور طلایی ونقره ای تشکیل شده که فرم کلی هاله را حفظ میکند. کالبد کتری حاوی یک ساختار شبکه ای طلایی از کالبد فیزیکی وتمام چاکراهاست

لمس هاله

کسانی که میخواهند با روش زیر هاله را لمس نمایند.باید به تعداد دفعات زیاد تمرین نمایند.وبیاد داشته باشند که همه چیز آسان بدست نمیآید وباید برای آن زحمت کشید.

برای بدست آوردن معنویت بایست تلاش زیادی بخرج داد.وزره زره آنرا جمع آوری نمود ولی بیاد داشته باشید.که چیزی را که با زحمت بدست آوردید.بر اثر ندانم کاری به یکباره از دست ندهید

کسانی که مایلند این کار را شروع کنند بخاطر داشته باشند.که از کنجکاوی ودخالت در زندگی شخصی دیگران بشدت دوری نمایند.وقفط در صورت اجازه دیگران به لمس ودیدن هاله آنها بپردازند

برای شروع

محیط آرامی را انتخاب کنید.سعی کنید محیط را نیمه تاریک کرده ووبروی صندلی راحتی بنشینید.بطوری که بدن وسروگردن را رها کنید.

چشمان خود را ببندید.وبا تنفس عمیق چهار مرحله ای کار خود را شروع کنید.


1)   تنفس عمیق شکمی دم از بینی(منظور این است هنگام تنفس هوا را به شکم خود سرازیر کنید.بدون اینکه قفسه سینه شما رفلکس داشته باشد)

 2)   ایست دم به مدت دوثانیه

3)   باز دم عمیق از بینی

4)   ایست تنفس به مدت دو ثانیه

14الی 20تنفس به این صورت شما را آرام خواهد نمود.سعی کنید بعد از این حالت بدن خود را ریلکس و وانهاده نمایید.برای این کار شما میتوانید با اعضای بدن خود به ترتیب صحبت کرده وبا انتقال فکر عضوهای بدن خود را ستوده و از آنها بخواهید که ریلکس ووانهاده و شل شوند

بعد از این کار با همه وجود به فرق سر خود تمرکز کنید.در هنگام توجه به چاکرای هفت.40مرتبه ذکر الله را تکرار کنید.این ذکر در هنگام تمرکزسبب باز شدن تدریجی چاکرای هفتم شما خواهد شد.از نشانه های باز شدن چاکرای هفت احساس سنگینی و فشار بر روی فرق سر شما است

برای بهتر باز شدن چاکرای هفت خود میتوانید از نگین عقیق که بروی فرق سر خود بگذارید نیز استفاده نمایید

حالاکف دستان خود را با تمرکز بروی هم بگذارید. وبه کف دستان خود فکر کنید.به آرامی 20ساتیمتر هر دو کف دستان را از هم دور کنید.وبعد به آهستگی هر چه تمامتر آنها را به هم نزدیک کنید.به اولین مانعی که برخورد کردید دستان خود را نگه دارید وبه آرامی با جلو عقب کردن دستان آن مانع را لمس نمایید.شما احساس خواهید کرد که انگار بادکنک نرمی را در میان دستان داریدوبه آرامی آنرا لمس میکنید.میتوانید این هاله را با حرکتهای چرخشی آرامی که به دستان میدهید بهتر احساس کنید

کل تمرین را بمدت حداکثر نیم ساعت ادامه دهید.بعد از تمرین چشمان خود را بلافاصله باز نکنید.وبا شمارش تا 5 شماره وسه تنفس عمیق چشمان خود را باز کرده وازخدای خود تشکر کنید.این تمرین را تا ده روز انجام دهید تا دستان شما به لمس کردن هاله عادت کند. تا بتوانیم تمرینهای دیگری در این زمینه را انجام دهیم  

 لمس هاله

امیدوارم تمرین اول را به درستی انجام داده باشید.چون زیر بنای تمام تمرینهای دیگر میباشد.واما تمرین دیگری در باب لمس هاله

باز هم به ترتیبی که گفته شد در حالت آرامش قرار گیرید. بر روی چاکرای 7 خود تمرکز کنید.این بار به لمس چاکراهای خود اقدام نمایید

محل چاکراها را در نظر بگیرید.دستان خود رابه ترتیب از چاکرای دوم تا چاکرای هفتم بروی آنها قرار دهید.به آرامی دستان خود را حدود 20ساتیمتر از چاکراها دور کنید. بعد از آن به آرامی دستان خود را به طرف چاکراها ببرید.هر جا دستانتان به مانعی برخورد کرد.آنها را نگه دارید.وبه آرامی به لمس آنها اقدام کنید.برخی انرژی زیادی را زیر دستان خود حس خواهید نمود.بعضی دیگر که حس لامسه حساستری دارند.چاکرا را بصورت جامد مثلا یک تکه چوب حس خواهند کرد.این دسته از افراد چاکراها را بطور کامل حس کرده اند . هر چاکرا را بمدت 3 دقیقه لمس نمایید. این کار سبب تحریک چاکراها واحیانا دردناک شدن آنها میگردد. واین نشانه باز شدن تدریجی آنها خواهد بود. لازم به ذکر است که این تمرینها را با چشم بسته انجام دهید

 اصولا دیدن هاله به دو صورت ممکن است

 
الف) دیدن هاله با چشم سوم (مربوط به چاکرای ششم

 ب)دیدن هاله با چشم که این مقوله نیز به دو صورت ممکن میباشد

الف- با چشم مسلح

ب- با چشم غیر مسلح که به تفضیل در مورد آنها صحبت خواهم کرد

اصولا دیدن هاله با چشم سوم اصولی ترین روش  برای دیدن هاله خود ودیگران است . شخص در این حالت میتواند کلیه لایه های  هاله را دیده وبا دانشی که معمولا از طریق  چشم سوم به آنها منتقل میشود آنرا تجزیه وتحلیل نماید. نظر به اینکه  خود تجربه ای در این زمینه ندارم  ترجیح میدهم که در باره این مقوله صحبتی بیش از این نداشته باشم .  باز شدن چشم سوم یکی از مقوله های معرفتی است  که احتیاج به خود سازی وخودشناسی ویژه ای دارد.  دیدن هاله با چشم مسلح: کلیه علاقمندان به دیدن هاله میتوانند از عینکی به نام کرلیان  استفاده کرده وموفق به دیدن هاله گردند . البته این را در نظر داشته باشید که استفاده زیاد  از این عینک باعث آسیب به چشم خواهد شد. راه دیگری نیز برای دیدن هاله خودتان  به شما پیشنهاد میدهم وآن اینکه به وسیله دوربین عکاسی به همین نام(کرلیان)شما  میتوانید از هاله خود عکسبرداری کرده ونتیجه را مشاهده نمایید.  این دوربین در تهران موجود است وقیمت عکسبرداری آن 15000 تومان است. دیدن هاله با چشم غیر مسلح: در نظر داشته باشید که در  این روش  فقط به دیدن هاله اکتفا نکنید با روشی  که شرح آنرا بطور کامل برای شما خواهم داد علاوه بر دیدن هاله شما قادر خواهید بود  انرژیهای اطرافتان را بخوبی مشاهده نمایید.واگر کمی بیشتر تمرین نمایید قادر خواهید بود کلیه رنگهای اصلی را در اسمان وزمین مشاهده کنید.انسان میتواند با تعقل به موجودات مادی وطبعیی  بنگرد وخدا را در آن مشاهده کند و قدرت خالق را در یابد . ولی متاسفانه انسان بقدری شکاک شده  که بدیهیات را درک نکرده ودنبال نشانه ای غیر مادی است تا عظمت خالق رادریابد.

امیدوارم که تمرین وانهادگی ورفتن در سطح آلفا انجام داده باشید . با تمرین در سطح آلفا به تدریج سمت  راست مغز شما فعال خواهد شد .واین فعالیت  به شما اجازه خواهد داد که حتی بعضی  از پیامهای معنوی را در این حالت دریافت نمایید.  این تذکر را به شما عزیزان بدهم کلیه کسانی که به نوعی ارتباط با ارواح یا اجنه دارند  از این روش استفاده ننمایند.واین را ذکر نمایم  که این ارتباطات به ضرر این عزیزان خواهد بود  ارواح سرگردان انرژی سنگین زیادی به شما منتقل خواهند نمود . وباعث مشکل در سیستم وبدن پرانیک وانرژیک شخص خواهد شد.   اجنه نیز با قرار گرفتن در چاکراهای مختلف شخص بصورت انگل از انرژیهای شخص استفاده  خواهند کردوایندو باعث بیماری ومشکل جهت شخص

خواهد شد

 تمرین دیدن هاله تک رنگها

 
جای مناسب وراحتی را انتخاب نمایید. چند کاغذ رنگی انتخاب نمایید. (اگر براق باشد بهتر است) برای شروع از رنگ قرمز استفاده نمایید.  دیدن هاله رنگ قرمز ساده تراز بقیه رنگها میباشد. جهت راحتی کار کتاب قطوری را انتخاب کنیدوکاغذ را دور آن بپیچید. بجای کتاب میتوان از یک آجر نیز استفاده کرد. آنرا به فاصله 5/1متری خود بروی میز قرار دهید. سعی کنید که از نور یک لامپ 100وات معمولی در این تمرین  استفاده کنید بطوری که نور از پشت  سر شما بروی سوژه بتابد. زمینه پشت  سوژه را به رنگ سفید انتخاب کنید.  اکنون به حالت وانهادگی به شرحی که گفته شد بروید. بعداز رفتن به حالت آلفا به آهستگی چشمان خود را باز کنید  و  با دید محیطی به سوژه نگاه کنید  یعنی به 2ساتیمتری اطراف ومحیط پشت سوژه نظر کنید. واز خیره شدن مستقیم به آن خوداری نمایید.  هاله تک رنگ بعد از مدتی ظاهر خواهد شد.  توجه داشته باشید اگر موفق نشدید  باز هم تمرین کنید واز تلاش خسته نشوید.  روئیت هاله در افراد مختلف یکسان نیست .  امکان دارد افرادی زودتر موفق به دیدن آن گردند. کسانی که عینکی هستند به نسبت  سریعتر از افراد دیگر انرژیها را روئیت خواهند نمود  واین به دلیل استفاده از سلولهای کناری  چشم هنگام دید توسط آنان است. افرادی که این تمرین را انجام میدهند توضیح دهند  که هاله رنگ قرمز را چه رنگی مشاهده نموده اند. وهمچنین بعد از مشاهده هاله رنگهای مختلف  بنویسید که هاله هر رنگ را به چه رنگی مشاهده نموده اید.   توجه داشته باشید برای دیدن هاله موجودات  زنده که بسیار ظریفتر وسیالتر از ماده هستند  حتما باید تمرین فوق را انجام داده باشید. منتظر پیامهای شما عزیزان هستم تا مطالبی دیگر  در این باب را به شما عزیزان تقدیم نمایم.


روش دیدن هاله گیاهان ودیدن انرژی در فضا

دیدن هاله موجودات زنده به سبب ظریف بودن  میدان انرژی اطراف آنها مقداری مشکلتر است. قبل از هر کار از خداوند بزرگ درخواست کمک  وموفقیت روز افزون در امور معنوی ومادی  در زندگی خودو دیگران نمایید.جایگاه ساکت وخلوتی را انتخاب کنید. همیشه از رنگ قرمز به سبب سادگی دیدن هاله آن استفاده نمایید. یک یا دو شاخه گل سرخ انتخاب کنید. آنرا در فاصله 5/1 متری خود قرار دهید. سعی کنید پشت زمینه سوژه برنگ سفید باشد. اکنون بروی صندلی راحتی قرار بگیرید و بشرحی  که قبلا داده شدبه حالت وانهادگی بروید.بعد از  قرار گرفتن در سطح آلفا به آهستگی چشمان خود را باز کنیدوباز هم بادید محیطی سوژه را بنگرید. اگر تمرینهای قبل را بخوبی انجام داده باشید  بسادگی چتر هاله گل را تشخیص خواهید داد. حال میتوانید از انواع واقسام گیاهان با رنگهای مختلف  استفاده نمایید. برای دیدن انرژی در فضا محیط ساکتی را در طبیعت انتخاب کنید.طاق باز دراز  بکشید.بطوریکه سر شما در سایه قرار بگیرد.

اکنون به حالت آلفا برویدوبه آهستگی چشمان خود را باز کنیدوبه آسمان بنگرید.انرژیها را بعد از کمی دقت رویت  خواهید کرد

hipnoz.persianblog.com/hipnoz_archive.html برگرفته از 
 




مسعود ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 8:40 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 7


بازدید دیروز: 5


کل بازدید :12090
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مسعود
بدنبال مسائل متافیزیک هستم
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<